چرا سیاستهای اقتصادی در ایران ناکام میمانند؟

در دنیای سیاست، رهبران باید میان بقای سیاسی و مدیریت هزینهها تعادل برقرار کنند. تحلیلهای اقتصادی باید به زبانی قابل فهم برای سیاستمداران ارائه شود تا در تصمیمگیریها مؤثر باشد. تعامل نزدیکتر میان اقتصاددانان و سیاستمداران برای موفقیت ضروری است.
به نقل از خبرگزاری دنیای اقتصاد، در دنیای سیاست، رهبرانی که با حمایت گسترده مردم به قدرت میرسند، اغلب با چالشی پیچیدهتر از صرفاً افزایش رشد اقتصادی بلندمدت یا ارتقای رفاه بیننسلی مواجهاند. این سیاستمداران باید میان بقای سیاسی، پایداری ائتلافها، کنترل نارضایتی عمومی و مدیریت هزینههای کوتاهمدت تعادل برقرار کنند. در چنین شرایطی، توصیههای اقتصادی که صرفاً بر تحلیلهای کارشناسی تکیه دارند و ابعاد سیاسی و اجرایی را نادیده میگیرند، معمولاً در عمل با شکست مواجه میشوند. علت این ناکامی نه ضعف علمی، بلکه ناتوانی در ارائه تحلیلها به زبانی است که سیاستمداران بتوانند آن را در تصمیمگیریهای خود به کار گیرند.
تجربه عینی ایران بارها نشان داده است که عدم توانایی در قانع کردن سیاستمداران نسبت به منافع، هزینهها و ریسکهای اجرایی، حتی بهترین مدلها و آمارها را به حاشیه میراند. برای مثال، در دورهای حساس، رئیس بانک مرکزی ایران با پیشینهای در رشته حسابداری، مسئولیت هدایت سیاستهای پولی کشور را برعهده داشت. این واقعیت نشان میدهد که تخصص در زمینههای اقتصادی به تنهایی کافی نیست و توانایی ترجمه تحلیلهای اقتصادی به زبان سیاست، امری حیاتی است.
در این راستا، تحلیلگران اقتصادی باید به گونهای عمل کنند که بتوانند سیاستمداران را نسبت به پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدت تصمیمات اقتصادی آگاه سازند. این امر نیازمند درک عمیق از دینامیکهای سیاسی و اجتماعی است که بر تصمیمگیریهای اقتصادی تأثیر میگذارند. در غیر این صورت، توصیههای کارشناسی هرچند دقیق و علمی، در عرصه عمل بیاثر خواهند بود.
در نهایت، برای موفقیت سیاستهای اقتصادی، نیازمند تعامل نزدیکتر میان اقتصاددانان و سیاستمداران هستیم. این تعامل باید بر مبنای درک مشترک از اهداف و چالشهای موجود باشد تا بتواند به تصمیمگیریهای کارآمد و پایدار منجر شود. تنها در این صورت است که میتوان به تحقق اهداف اقتصادی و اجتماعی امیدوار بود.




